فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sharpie

ˈʃɑːrpi ˈʃɑːpi

شکل جمع:

sharpies

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

نام تجاری شارپی (نوعی روان‌نویس نوک نمدی)

The Sharpie ink dried quickly.

جوهر شارپی به‌سرعت خشک شد.

The teacher handed out Sharpies for the students to use on their art project.

معلم به دانش‌آموزان شارپی داد تا در پروژه‌ی هنری خود از آن استفاده کنند.

noun countable

سفر قایق بادی (سبک) (با حرف کوچک)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سفر

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The captain expertly steered the sharpie towards the harbor.

کاپیتان قایق بادی را ماهرانه به سمت بندر هدایت کرد.

The sharpie glided across the calm waters.

قایق بادی از میان آب‌های آرام عبور کرد.

noun countable

آدم متقلب، آدم حقه‌باز (با حرف کوچک)

The sharpie tried to hide his cheating.

متقلب سعی کرد تقلب خود را پنهان کند.

Don't be a sharpie!

حقه‌باز نباش!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد Sharpie

  1. noun a professional card player who makes a living by cheating at card games
    Synonyms:
    sharper card shark cardsharp card sharp cardsharper card-sharper sharpy eager beaver busy-bee live wire

ارجاع به لغت Sharpie

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «Sharpie» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sharpie

لغات نزدیک Sharpie

پیشنهاد بهبود معانی