فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Sharpie

ˈʃɑːrpi ˈʃɑːpi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    sharpies

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    نام تجاری شارپی (نوعی روان‌نویس نوک نمدی)
    • - The Sharpie ink dried quickly.
    • - جوهر شارپی به‌سرعت خشک شد.
    • - The teacher handed out Sharpies for the students to use on their art project.
    • - معلم به دانش‌آموزان شارپی داد تا در پروژه‌ی هنری خود از آن استفاده کنند.
  • noun countable
    سفر قایق بادی (سبک) (با حرف کوچک)
    • - The captain expertly steered the sharpie towards the harbor.
    • - کاپیتان قایق بادی را ماهرانه به سمت بندر هدایت کرد.
    • - The sharpie glided across the calm waters.
    • - قایق بادی از میان آب‌های آرام عبور کرد.
  • noun countable
    آدم متقلب، آدم حقه‌باز (با حرف کوچک)
    • - The sharpie tried to hide his cheating.
    • - متقلب سعی کرد تقلب خود را پنهان کند.
    • - Don't be a sharpie!
    • - حقه‌باز نباش!
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد Sharpie

  1. noun A professional card player who makes a living by cheating at card games
    Synonyms: sharpy, eager beaver, cardsharp, card sharp, cardsharper, busy-bee, card-sharper, sharper, live wire, card shark

ارجاع به لغت Sharpie

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «Sharpie» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sharpie

لغات نزدیک Sharpie

پیشنهاد بهبود معانی