شکل جمع:
sharpiesنام تجاری شارپی (نوعی رواننویس نوک نمدی)
The Sharpie ink dried quickly.
جوهر شارپی بهسرعت خشک شد.
The teacher handed out Sharpies for the students to use on their art project.
معلم به دانشآموزان شارپی داد تا در پروژهی هنری خود از آن استفاده کنند.
سفر قایق بادی (سبک) (با حرف کوچک)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی سفر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The captain expertly steered the sharpie towards the harbor.
کاپیتان قایق بادی را ماهرانه به سمت بندر هدایت کرد.
The sharpie glided across the calm waters.
قایق بادی از میان آبهای آرام عبور کرد.
آدم متقلب، آدم حقهباز (با حرف کوچک)
The sharpie tried to hide his cheating.
متقلب سعی کرد تقلب خود را پنهان کند.
Don't be a sharpie!
حقهباز نباش!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «Sharpie» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sharpie