امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Shelves

ʃelvz ʃelvz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural
قفسه‌ها، طبقه‌ها، طاقچه‌ها

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The books on the shelves were organized by genre.
- کتاب‌های روی قفسه‌ها بر اساس ژانر مرتب شده بودند.
- She carefully arranged the picture frames on the shelves.
- او بادقت قاب عکس‌ها را روی طاقچه‌ها مرتب کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shelves

  1. noun A cupboard rack
    Synonyms:
    racks counters cupboards
  1. verb Hold back to a later time
    Synonyms:
    tables suspends remits defers postpones waits waives delays prolongs stays holds adjourns
    Antonyms:
    doth implements executes
  1. noun A ledge
    Synonyms:
    ledges shallows shoals stratums mantles racks layers counters brackets banks mantels rock
  1. verb To arrange
    Synonyms:
    ranges suspends arranges spaces
  1. verb To put aside as though on a shelf:
    Synonyms:
    defers

ارجاع به لغت shelves

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shelves» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shelves

لغات نزدیک shelves

پیشنهاد بهبود معانی