شلپشلپ (صدا)
The splat of raindrops against the window was soothing.
شلپشلپ قطرات باران روی پنجره آرامشبخش بود.
She could hear the splat of the raindrops.
صدای شلپشلپ قطرات باران را میشنید.
آذین (در پشت صندلی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The splat on the chair caught my eye with its unique shape and pattern.
آذین روی صندلی با شکل و طرح منحصربهفردش نظرم را جلب کرد.
I ran my hand over the smooth surface of the splat.
دستم را روی سطح صاف آذین کشیدم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «splat» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/splat