آخرین به‌روزرسانی:

Summative

ˈsʌmət̬ɪv ˈsʌmətɪv

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

پایانی، تراکمی (ارزشیابی و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The students were nervous about the summative project.

دانش‌آموزان نگران پروژه‌ی پایانی بودند.

The summative evaluation of the project highlighted both its strengths and weaknesses.

ارزیابی تراکمی پروژه نقاط قوت و ضعف آن را برجسته کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد summative

  1. adjective of or relating to a summation or produced by summation
    Synonyms:
    summational

لغات هم‌خانواده summative

  • adjective
    summative

ارجاع به لغت summative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «summative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/summative

لغات نزدیک summative

پیشنهاد بهبود معانی