آخرین به‌روزرسانی:

Telegraphic

ˌtelɪˈɡræfɪk ˌtelɪˈɡræfɪk

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

از راه دورنگاری، تلگرافی

The telegraphic message arrived just in time for the meeting.

پیام تلگرافی درست به‌موقع برای جلسه رسید.

The soldier received a telegraphic order to mobilize his unit.

سرباز دستور تلگرافی دریافت کرد که واحد خود را بسیج کند.

adjective

کوتاه، مختصر و مفید، مختصر، موجز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

His telegraphic notes were clear but lacked detailed explanations.

یادداشت‌های کوتاه او واضح بود اما بدون توضیحات دقیق بود.

Her telegraphic response left no room for misunderstanding.

پاسخ مختصر و مفید او جایی برای سوء‌تفاهم باقی نگذاشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد telegraphic

  1. adjective
    Synonyms:
    short abbreviated by code worded like a telegram by Morse code by International code

ارجاع به لغت telegraphic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «telegraphic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/telegraphic

لغات نزدیک telegraphic

پیشنهاد بهبود معانی