همچنین میتوان از touch some grass بهجای touch grass استفاده کرد.
بیرون رفتن، در طبیعت وقت گذراندن، به دنیای واقعی بازگشتن (دور شدن از فضای مجازی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
You’ve been scrolling online for hours; go touch grass for a while.
ساعتها در اینترنت گشت زدی؛ کمی بیرون برو.
After spending all day gaming, he needed to touch grass.
بعداز یک روز کامل بازی کردن، او نیاز داشت که در طبیعت وقت بگذراند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «touch grass» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/touch-grass