Unset

American: ənˈset British: unset
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ثابت‌نشده، جایگزین‌نشده، جاانداخته نشده (درمورد استخوان شکسته)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
adjective
باز نشاندن، پیاده کردن
- an unset gem
- جواهر کارگذاشته‌نشده
- unset cement
- سیمان سفت‌نشده
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت unset

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unset» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unset

لغات نزدیک unset

پیشنهاد بهبود معانی