فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Untracked

ʌnˈtrækt ʌnˈtrækt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    گذر نخورده (جنگل و غیره)
    • - The untracked wilderness was filled with hidden treasures.
    • - بیابان گذر نخورده پر از گنجینه‌های پنهان بود.
    • - We ventured into the untracked forest.
    • - وارد جنگل گذر نخورده شدیم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد untracked

  1. adjective Lacking pathways
    Synonyms: pathless, roadless, trackless, untrod, untrodden

ارجاع به لغت untracked

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «untracked» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/untracked

لغات نزدیک untracked

پیشنهاد بهبود معانی