فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Upside Down

ˈəpˈsaɪdˈdaʊn ˈʌpsaɪddaʊn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective adverb B2
    وارونه، زیرورو، معکوس، برعکس، واژگون، چپه، سروته
    • - To get the plant out of the pot, turn it upside down and give it a gentle knock.
    • - برای خارج کردن گیاه از گلدان، آن را سروته کنید و ضربه‌ی ملایمی به آن بزنید.
    • - an upside down U shape
    • - شکل U وارونه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد upside down

  1. adjective reversed
    Synonyms: backwards, bottom up, inside out, inverted, orderless, overturned, topsy-turvy, upside-down, vice versa, without order, wrong side out

Phrasal verbs

  • turn upside down

    واژگون شدن، وارونه کردن

    زیر و رو کردن

ارجاع به لغت upside down

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «upside down» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/upside-down

لغات نزدیک upside down

پیشنهاد بهبود معانی