فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Upside Down

ˈəpˈsaɪdˈdaʊn ˈʌpsaɪddaʊn

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb B2

وارونه، زیرورو، معکوس، برعکس، واژگون، چپه، سروته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

To get the plant out of the pot, turn it upside down and give it a gentle knock.

برای خارج کردن گیاه از گلدان، آن را سروته کنید و ضربه‌ی ملایمی به آن بزنید.

an upside down U shape

شکل U وارونه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد upside down

  1. adjective reversed
    Synonyms:
    upside-down inverted backwards topsy-turvy overturned inside out vice versa wrong side out orderless without order

Phrasal verbs

turn upside down

واژگون شدن، وارونه کردن

زیر و رو کردن

ارجاع به لغت upside down

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «upside down» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/upside-down

لغات نزدیک upside down

پیشنهاد بهبود معانی