فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Backwards

ˈbækwərdz ˈbækwədz

صفت تفضیلی:

more backwards

صفت عالی:

most backwards

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb B1

به پشت، از پشت، وارونه

He looked backwards to see who was following him.

به پشت نگاه کرد تا ببیند چه کسی او را تعقیب می‌کرد.

I lost my balance and fell backwards.

تعادلم را از دست دادم و به پشت افتادم.

adjective

عقب‌افتاده، عقب‌مانده، کودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد backwards

  1. adverb toward the back
    Synonyms:
    back backward around about rearward rearwards
  1. adverb in or toward a former location or condition
    Synonyms:
    back around about round backward rearward

Idioms

bend over backwards

(به‌منظور جلب رضایت یا خشنودی) سخت تلاش کردن، تمام توان خود را به‌کار گرفتن، به آب‌و‌آتش زدن، از هیچ اقدامی فروگذار نکردن، از جان‌و‌دل مایه گذاشتن

ارجاع به لغت backwards

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «backwards» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/backwards

لغات نزدیک backwards

پیشنهاد بهبود معانی