شکل نوشتاری دیگر این لغت: .usu
بهطور معمول، معمولاً (usually)
We usu have pizza for dinner on Fridays.
ما معمولاً جمعهها برای شام پیتزا میخوریم.
She usu. prefers to eat dinner at home rather than going out.
او بهطور معمول به جای بیرون رفتن ترجیح میدهد در خانه شام بخورد.
معمول، معمولی (usual)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Sarah's usu response to stress is to take a walk outside.
پاسخ معمول سارا به استرس این است که بیرون قدم بزند.
The teacher reminded the students to bring their usu supplies to class.
معلم به دانشآموزان یادآوری کرد که وسایل معمولشان را به کلاس بیاورند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «usu» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/usu