فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Well-done

ˈwelˈdən weldʌn

صفت تفضیلی:

more well-done

صفت عالی:

most well-done

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective idiom A1

آفرین، خوب انجام‌شده، احسنت!، مرحبا، عالی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

After weeks of practice, the performance was well done.

پس‌از هفته‌ها تمرین، اجرا عالی انجام شد.

His hard work paid off and the project was well done.

کار سخت او نتیجه داد و پروژه عالی انجام شد.

adjective

غذا و آشپزی خوب پخته‌شده، کاملاً برشته، جاافتاده

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The well-done steak was juicy and delicious.

استیک خوب پخته‌شده آبدار و خوشمزه بود.

The well-done omelette was perfectly fluffy and flavorful.

املت خوب پخته‌شده کاملاً نرم و خوش‌طعم بود.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت well-done

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «well-done» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/well-done-2

لغات نزدیک well-done

پیشنهاد بهبود معانی