فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Well-done

ˈwelˈdən weldʌn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more well-done
  • صفت عالی:

    most well-done

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective idiom A1
    آفرین، خوب انجام‌شده، احسنت!، مرحبا، عالی
    • - After weeks of practice, the performance was well done.
    • - پس‌از هفته‌ها تمرین، اجرا عالی انجام شد.
    • - His hard work paid off and the project was well done.
    • - کار سخت او نتیجه داد و پروژه عالی انجام شد.
  • adjective
    غذا و آشپزی خوب پخته‌شده، کاملاً برشته، جاافتاده
    • - The well-done steak was juicy and delicious.
    • - استیک خوب پخته‌شده آبدار و خوشمزه بود.
    • - The well-done omelette was perfectly fluffy and flavorful.
    • - املت خوب پخته‌شده کاملاً نرم و خوش‌طعم بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت well-done

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «well-done» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/well-done-2

لغات نزدیک well-done

پیشنهاد بهبود معانی