to be wiped out, to be exterminated, to be eliminated, to fade away, to perish, to die away, to be annihilated, to flee, to be obliterated, to pine, to dissipate, to melt, to go
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او مرد و خاطرهاش نیز به تدریج از بین رفت.
He died and his memory too gradually faded away.
بیماری اگر درمان نشود، ممکن است باعث از بین رفتن بیمار شود.
If left untreated, the disease can cause the patient to perish.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «از بین رفتن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/از بین رفتن