فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

امین به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

باامانت

فونتیک فارسی

amin
صفت

trustee, honest, reliable, upright, trusty, forthright, trustworthy, faithful

او فرد امینی است که همیشه واقعیت را می‌گوید.

She is an honest person who always speaks the truth.

سهامداران امین شرکت

the company's trustee shareholders

شخص مورد اعتماد

فونتیک فارسی

amin
اسم

regent, trustee

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

امین موسسه‌ی خیریه اطمینان حاصل کرد که مبالغ اهداشده به درستی استفاده می‌شوند.

The trustee of the charity organization ensured that donations were used appropriately.

امین دانشگاه پیشنهاد داد به پروژه‌ی دانش‌آموز بودجه تخصیص دهد.

The university trustee offered to fund the student's project.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد امین

  1. مترادف:
    استوار امانت‌دار ثقه درستکار درست درست‌کردار صالح موتمن معتمد معتمد موثق

ارجاع به لغت امین

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «امین» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/امین

لغات نزدیک امین

پیشنهاد بهبود معانی