۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

انداختن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

پرت کردن

فونتیک فارسی

andaakhtan, endaakhtan
فعل متعدی
to cast, to fling, to throw, to hurl, to toss, to sling, to dash, to pitch, to jaculate, to ding, to chuck

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

- ماهی‌گیر تورش را به داخل آب انداخت.

- The fisherman cast his net into the water.

- کودک اسباب‌بازی‌هایش را به گوشه‌ی اتاق انداخت.

- The child dashed his toys into the corner of the room.
پهن کردن

فونتیک فارسی

andaakhtan, endaakhtan
فعل متعدی
to spread, to lay flat

- او تصمیم گرفت که سفره را روی چمن بیندازد.

- She decided to spread the blanket on the grass.

- او تصمیم گرفت که پارچه را قبل‌از برش روی میز بیندازد.

- She decided to lay flat the fabric on the table before cutting it.
خواباندن

فونتیک فارسی

andaakhtan, endaakhtan
فعل متعدی
to fell, to hew down, to cut down

- آن‌ها چندین درخت بلوط قدیمی را برای پاکسازی زمین برای خانه‌ی جدید انداختند.

- They fell several old oaks to clear the land for the new house.

- کارگران درختان قدیمی را در پارک خواهند انداخت.

- The workers will cut down the old trees in the park.
در جای خود قرار دادن

فونتیک فارسی

andaakhtan, endaakhtan
فعل متعدی
to place, to set, to put in its proper place

- پزشک استخوان شکسته را در جای درستش جا خواهد انداخت.

- The doctor will set the broken bone in the right position.

- زمانی که پزشک استخوان را جا انداخت، دردی را احساس کرد.

- She winced in pain as the doctor set the bone back in place.
محروم کردن

فونتیک فارسی

andaakhtan, endaakhtan
فعل متعدی
to deprive, to dismiss

- سیاست جدید بسیاری از کارکنان را از افزایش سالانه‌شان خواهد انداخت.

- The new policy will deprive many employees of their annual raises.

- او نمی‌خواست دوستانش را از فرصت حضور در کنسرت بیندازد.

- He didn't want to deprive his friends of the chance to attend the concert.
نادیده گرفتن

فونتیک فارسی

andaakhtan, endaakhtan
فعل متعدی
to erase, to omit, to eliminate

- آن‌ها به‌سختی تلاش کردند تا انگ‌های مربوط به مسائل سلامت روان را بیندازند.

- They worked hard to erase the stigma associated with mental health issues.

- هدف سیاست جدید انداختن هزینه‌های غیرضروری است.

- The goal of the new policy is to eliminate wasteful spending.
خسته کردن

فونتیک فارسی

andaakhtan, endaakhtan
فعل متعدی
to exhaust, to break down, to poop out

- تمرین زیاد او را کاملاً انداخت.

- The intense workout exhausted her completely.

- ماراتن حتی باتجربه‌ترین دوندگان را انداخت.

- The marathon exhausted even the most seasoned runners.
گول زدن، فریب دادن

فونتیک فارسی

andaakhtan, endaakhtan
فعل متعدی
عامیانه to cheat, to gyp, to swindle, to rook, to fob of, to palm of

- بد است که کسی را از حق و حقوقش بیندازید.

- It's wrong to cheat someone out of their rightful due.

- دلال ماشین دست‌دوم او را به خودرویی معیوب انداخت.

- The used car dealer gyped her with a faulty vehicle.
پایان دادن

فونتیک فارسی

andaakhtan, endaakhtan
فعل متعدی
to finish, to end

- لطفاً سروصدا را قبل‌از شروع جلسه بیندازید.

- Please finish the noise before the meeting starts.

- آیا می‌توانی سروصدای آن محل ساخت‌وساز را بیندازی؟

- Can you end the noise from that construction site?
ساختن

فونتیک فارسی

andaakhtan, endaakhtan
فعل متعدی
to make

- آبجو انداختن

- to make beer

- ترشی انداختن

- to make pickles
ریختن

فونتیک فارسی

andaakhtan, endaakhtan
فعل متعدی
ادبی to decant, to pour

-  متصدی بار ویسکی را برای بهبود طعم آن خواهد ریخت.

- The bartender will decant the whiskey to enhance its flavor.

- او چای معطر را در فنجان‌های ظریف برای دوستانش ریخت.

- She poured the fragrant tea into delicate cups for her friends.
دعوا کردن

فونتیک فارسی

andaakhtan, endaakhtan
فعل متعدی
to incite, to instigate, to prod, to provoke

- سیاست‌مدار سعی کرد با سخنرانی آتشین خود جمعیت را در بیاندازد.

- The politician tried to incite the crowd with his fiery speech.

- معلم مجبور بود که دانش‌آموزان را به مشارکت در بحث بیندازد.

- The teacher had to prod the students to participate in the discussion.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت انداختن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «انداختن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/انداختن

لغات نزدیک انداختن

پیشنهاد بهبود معانی