آخرین به‌روزرسانی:

بدقول به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / badghol /

unfaithful, perfidious, pertaining to a person who breaks promises, unpunctual, faithless, disloyal

عهدشکن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

آدم بدقول یا دیر می‌آید یا اصلا نمی‌آید.

An unpunctual person either comes late or doesn't come at all.

دیگر بدقولی نخواهم کرد.

I'll never be unfaithful again.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بدقول

  1. مترادف:
    بدعهد پیمان‌شکن سست‌پیمان
    متضاد:
    خوش‌قول

ارجاع به لغت بدقول

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بدقول» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بدقول

لغات نزدیک بدقول

پیشنهاد بهبود معانی