تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- کمردرد او حیلهای بود برای اینکه از بردن چمدانها شانه خالی کند.
- برای بردن شاگردان به تبریز اتوبوس دربست کرایه کردیم.
- بردن ایده های پیچیده در یک مکالمهی کوتاه میتواند دشوار باشد.
- او تلاش کرد تا کلمات مناسبی را برای بیان عمیقترین عذرخواهی به کار ببرد.
- او سعی کرد جواهرات ملکه را از موزه بردارد.
- لطفاً ناهار من را از یخچال نبرید.
- پساز بردن انتخابات کوشید که دل رقبای خود را به دست آورد.
- سه تیم برای بردن مدال در ستیز (رقابت) هستند.
- همسایههای پر سروصدا هر شب با موسیقی بلندشان سرم را میبرند.
- با صدای بدش سرم را میبرد.
- ساعتها شستوشو طول کشید تا لکه از روی فرش برود.
- او با استفاده از ابزار خاصی میخ سرسخت را از روی دیوار برد.
- بردن کارت حافظه (از دوربین)
- سر کسی را زیر آب بردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بردن