امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

بردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

منتقل کردن

فونتیک فارسی

bordan
فعل متعدی
to take away, to drag away, to carry away, to transport

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- کمردرد او حیله‌ای بود برای اینکه از بردن چمدان‌ها شانه خالی کند.

- His backache was a ploy to get out of carrying away the suitcases.

- برای بردن شاگردان به تبریز اتوبوس دربست کرایه کردیم.

- We chartered a bus to take away the students to Tabriz.
رساندن

فونتیک فارسی

bordan
فعل متعدی
to convey

- بردن ایده های پیچیده در یک مکالمه‌ی کوتاه می‌تواند دشوار باشد.

- It can be difficult to convey complex ideas in a brief conversation.

- او تلاش کرد تا کلمات مناسبی را برای بیان عمیق‌ترین عذرخواهی به کار ببرد.

- He struggled to find the right words to convey his deepest apologies.
دزدیدن

فونتیک فارسی

bordan
فعل متعدی
to steal, to rob, to snitch

- او سعی کرد جواهرات ملکه را از موزه بردارد.

- He tried to steal the crown jewels from the museum.

- لطفاً ناهار من را از یخچال نبرید.

- Please don't rob my lunch from the fridge.
پیروز شدن

فونتیک فارسی

bordan
فعل متعدی
to win, to beat, to gain victory, to triumph

- پس‌از بردن انتخابات کوشید که دل رقبای خود را به دست آورد.

- After winning the elections, he tried to conciliate his rivals.

- سه تیم برای بردن مدال در ستیز (رقابت) هستند.

- Three teams are in contention to beat the medal.
آزار رساندن، اذیت کردن

فونتیک فارسی

bordan
فعل متعدی
to bother someone

- همسایه‌های پر سروصدا هر شب با موسیقی بلندشان سرم را می‌برند.

- The noisy neighbors continue to bother me with their loud music every night.

- با صدای بدش سرم را می‌برد.

- he bothers me with his bad voice.
پاک کردن

فونتیک فارسی

bordan
فعل متعدی
to erase, to remove, to eliminate

- ساعت‌ها شست‌وشو طول کشید تا لکه از روی فرش برود.

- It took hours of scrubbing to remove the stain from the carpet.

- او با استفاده از ابزار خاصی میخ سرسخت را از روی دیوار برد.

- She used a special tool to erase the stubborn nail from the wall.
از میان برداشتن، دور کردن

فونتیک فارسی

bordan
سازه‌ی پیوندی
to do away with, to remove

- بردن کارت حافظه (از دوربین)

- to remove the memory card

- سر کسی را زیر آب بردن

- to do away with a person
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بردن

  1. مترادف:
    جا به جا کردن حمل کردن منتقل کردن حرکت دادن
    متضاد:
    آوردن

ارجاع به لغت بردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بردن

لغات نزدیک بردن

پیشنهاد بهبود معانی