return, regression, regress, turnabout, reversion, reference
برگشت سرمایهام از آن چیزی که پیشبینی کرده بودم، بیشتر بود.
The return on my investment was higher than I anticipated.
برگشت بازیکن به بازی بعد از مصدومیتش لحظهی پیروزمندانهای بود.
The player's return to the game after his injury was a triumphant moment.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «برگشت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/برگشت