آخرین به‌روزرسانی:

بریدگی به انگلیسی

معنی‌ها

فونتیک فارسی

boridegi

cut, incision, notch, [fig.] separation

فیلم سینما و تلویزیون
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بریدگی

  1. مترادف:
    انشقاق انقطاع برش تقیطع قطع
  1. مترادف:
    جدایی
  1. مترادف:
    پارگی دریدگی
  1. مترادف:
    زخم

ارجاع به لغت بریدگی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بریدگی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بریدگی

لغات نزدیک بریدگی

پیشنهاد بهبود معانی