آخرین به‌روزرسانی:

بستن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / bastan /

to bind, to fasten, to tie, to hogtie, to ligate, to attach, to join, to link, to yoke, to rope, to strap, to chain, to truss, to lash, to fitch, to tether

به هم وصل کردن

کمربند خود را بستن (سفت کردن)

to fasten one's belt

او از طنابی محکم برای بستن بسته‌ها به هم استفاده کرد.

She used a strong rope to bind the packages together.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / bastan /

to close, to to clog, to dam, to block, to blockade, to stop, to jam, to shut, to plug (up), to obstruct, to congest

مسدود کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

شکاف زخم (یا بریدگی) را بستن

to close an incision

آن‌ها تصمیم گرفتند به دلایل ایمنی دسترسی به منطقه را ببندند.

They decided to block access to the area for safety reasons.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / bastan /

to close down, to shut down, to recess, to discontinue, to go out of business

تعطیل کردن

دولت قصد دارد معدن زغال‌سنگ را برای حفاظت از محیط‌زیست ببندد.

The government plans to close down the coal mine to protect the environment.

اگر فروش بهبود نیابد، شرکت ممکن است تا پایان سال ببندد.

If sales do not improve, the company may go out of business by the end of the year.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / bastan /

to do, to perform

قطعی کردن

قرارداد بستن

to do contract

از او خواسته شده است که یک بررسی نهایی روی گزارش ببندد.

She is asked to perform a final check on the report.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / bastan /

to assign, to attribute (to), to impute, to ascribe, to make someone out (to be something)

نسبت دادن

او معمولاً ویژگی‌های منفی را به افرادی که خوب نمی‌شناسد، می‌بندد.

He tends to assign negative traits to people he doesn't know well.

او موفقیتش را به کار سخت و اراده بست.

She ascribed her success to hard work and determination.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بستن

  1. مترادف:
    فراز کردن قفل کردن کلون کردن
    متضاد:
    باز کردن وا کردن گشودن

ارجاع به لغت بستن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بستن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بستن

لغات نزدیک بستن

پیشنهاد بهبود معانی