bourse, exchange, stock market
بورس سهام معیاری برای سنجش وضع اقتصادی است.
The stock market is a barometer of the economic conditions.
یک بار دیگر بورس سهام تهران به جنب و جوش افتاد.
Once again, the Tehran stock market was bustling.
او در بورس سهام سود کلانی به جیب زد.
He made a killing in the stock market.
scholarship, fellowship, grant, studentship
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
من در رشتهی ادبیات انگلیسی بورس تحصیلی دریافت کردم.
I received a fellowship in the field of English Literature.
بورس مطالعاتی
study grant
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بورس» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بورس