آخرین به‌روزرسانی:

بچگانه به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

بچه‌مانند

فونتیک فارسی

bachchegaane
صفت

childish, infantile, juvenile, puerile

رفتار داماد خیلی بچگانه بود.

The groom's behavior was very infantile.

رفتار آن مرد بچگانه بود.

That man's behavior was juvenile.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

او چند اظهار نظر بچگانه کرد.

He made a few childish observations.

کودکانه

فونتیک فارسی

bachchegaane
صفت

children's, baby-

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

در اینجا انواع لباس‌های بچگانه به فروش می‌رسد.

All kinds of children's clothes are sold here.

کتاب‌های بچگانه به‌زیبایی تصویرسازی شده بودند.

The children's books were beautifully illustrated.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بچگانه

  1. مترادف:
    مربوط به‌کودکان
  1. مترادف:
    مناسب کودکان درخور اطفال نسنجیده نپخته ناپخته نامعقول غیرعقلایی

ارجاع به لغت بچگانه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بچگانه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بچگانه

لغات نزدیک بچگانه

پیشنهاد بهبود معانی