آخرین به‌روزرسانی:

بی‌نظم به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / binazm /

disorderly, chaotic, untidy, confused, cluttered, deranged, mess

بی‌سامان، آشفته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

اتاقم همیشه بی‌نظم و لباس‌ها و کاغذها همه جا پخش است.

My room is always untidy, with clothes and papers scattered everywhere.

اتاق بازی بچه‌ها بی‌نظم بود.

The children's playroom was a mess.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بی‌نظم

  1. مترادف:
    بی‌انضباط بی‌ترتیب بی‌قاعده درهم قاطی‌پاطی مختل نامرتب نامنظم
    متضاد:
    مرتب منظم

ارجاع به لغت بی‌نظم

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بی‌نظم» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بی‌نظم

لغات نزدیک بی‌نظم

پیشنهاد بهبود معانی