disorderly, chaotic, untidy, confused, cluttered, deranged, mess
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
اتاقم همیشه بینظم و لباسها و کاغذها همه جا پخش است.
My room is always untidy, with clothes and papers scattered everywhere.
اتاق بازی بچهها بینظم بود.
The children's playroom was a mess.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بینظم» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بینظم