naughty, mischievous, jackanapes, disobedient, bad, unruly, wanton, pesky, intractable, elfish, punkish, rascally, impish
naughty
mischievous
jackanapes
disobedient
bad
unruly
wanton
pesky
intractable
elfish
punkish
rascally
impish
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
معلم بچهی تخس را بهخاطر به هم ریختن کلاس سرزنش کرد.
The teacher scolded the naughty student for disrupting the class.
پسرعموی کوچکم واقعاً تخس است.
My little cousin is quite a jackanapes.
بچهی تخس
a wanton child
بچههای تخس
wild children
یک گروه بچهی تخس
a bunch of unruly children
کلمهی «تُخس» در فارسی یک صفت محاورهای است و در انگلیسی معادلی که تا حدودی این مفهوم را منتقل میکند میتواند naughty, mischievous, یا cheeky باشد.
«تُخس» به کسی گفته میشود که شیطان، بازیگوش، و گاهی لجباز یا بدقلق است، اما نه لزوماً با نیت بد. معمولاً بار معنایی طنزآمیز یا حتی محبتآمیز دارد، مثلاً وقتی کودکی کارهای شلوغ یا پر از خرابکاری میکند اما از نظر اطرافیان شیرین و دوستداشتنی است. در جملهای مثل «بچهت خیلی تخسه»، منظور این است که کودک خیلی بازیگوش و پرجنبوجوش است، شاید کمی اعصابخردکن، ولی با نوعی شیطنت کودکانه که میتواند دلنشین هم باشد.
همچنین، برای توصیف حیوانات خانگی که زیاد به حرف گوش نمیدهند یا کارهای بامزه اما خلاف انتظار میکنند هم به کار میرود. مثلاً: «این گربهت خیلی تخسه!»
«تُخس» واژهای است با حالوهوای محاورهای، که ترکیبی از شیطنت، بازیگوشی و گاهی لجبازی بیضرر را در خود دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تخس» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تخس