to use compliments, to stand on ceremony, to show courtesy
به ما تعارف کرد که شب بمانیم.
he asked us to stay overnight
تعارف نمیکنم
I won't stand on ceremony
to offer, to make a present of, to serve, to put forward
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
به ما میلک شیک تعارف کرد
he served us milkshake
به ما پلو تعارف کرد
she served us Polo
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تعارف کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تعارف کردن