به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

تفت دادن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • گرما دادن، حرارت دادن
  • فونتیک فارسی

    taft daadan
  • فعل متعدی
    to sauté, to heat, to roast
    • - قارچ را با سه قاشق غذاخوری کره تفت دهید تا طلایی شود.

    • - Sauté the mushrooms in 3 tablespoons of the butter until they are golden.
    • - گوشت تفت‌داده‌شده

    • - sauté meet
    • - سبزیجات را در روغن زیتون تفت می‌دهم.

    • - I will sauté the vegetables in olive oil.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد تفت دادن

ارجاع به لغت تفت دادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تفت دادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تفت دادن

لغات نزدیک تفت دادن

پیشنهاد بهبود معانی