آخرین به‌روزرسانی:

تفت دادن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

گرما دادن، حرارت دادن

فونتیک فارسی

taft daadan
فعل متعدی

to sauté, to heat, to roast

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

قارچ را با سه قاشق غذاخوری کره تفت دهید تا طلایی شود.

Sauté the mushrooms in 3 tablespoons of the butter until they are golden.

گوشت تفت‌داده‌شده

sauté meet

نمونه‌جمله‌های بیشتر

سبزیجات را در روغن زیتون تفت می‌دهم.

I will sauté the vegetables in olive oil.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تفت دادن

  1. مترادف:
    حرارت دادن داغ کردن
  1. مترادف:
    نیمه‌سرخ کردن

ارجاع به لغت تفت دادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تفت دادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تفت دادن

لغات نزدیک تفت دادن

پیشنهاد بهبود معانی