جنجال به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

دعوا همراه با سروصدا، هیاهو

فونتیک فارسی

janjaal
اسم
noisiness, uproar, hullabaloo, tumult, turmoil, kerfuffle, rambunctiousness, commotion, row, jangle, carry-on, racket, brouhaha, rowdiness, fuss, pandemonium, hurly-burly, furor, noise, (informal) ruckus, hoo-ha, whirl, to-do

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

- همه‌ی این جنجال برای پول بود.

- All this hullabaloo was over money.

- جنجال به‌پا کردن، جنجال راه انداختن، جنجال کردن

- to create a tumult or turmoil, to lead to rowdiness, to make a fuss

- مردی که اتومبیلش خط افتاده بود، جنجال بزرگی به‌پا کرد

- the man whose car had been scratched made a big fuss

- جار و جنجال سیاسی راه انداختن

- to create a political hullabaloo
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد جنجال

ارجاع به لغت جنجال

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جنجال» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/جنجال

لغات نزدیک جنجال

پیشنهاد بهبود معانی