illegitimate, bastard, fatherless, misbegotten, born out of wedlock
illegitimate
bastard
fatherless
misbegotten
born out of wedlock
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
حرامزاده! او را به گریه انداختی.
You bastard! You've made her cry.
حرامزادهی خوششانس
lucky bastard
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «حرامزاده» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/حرامزاده