angry, wrathful, mad, livid, irate, wroth, furious, indignant, enraged
angry
wrathful
mad
livid
irate
wroth
furious
indignant
enraged
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ناگهان خشمگین شد ولی بهسرعت احساسش را کنترل کرد.
Suddenly he became angry but quickly controlled the emotion.
تأخیر من او را خشمگین کرده بود.
my delay had made him irate.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «خشمگین» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خشمگین