آخرین به‌روزرسانی:

خواستگاری کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تقاضای ازدواج کردن

فونتیک فارسی

khaastegaari kardan
فعل لازم

to woo, to propose marriage, to court, to act as a suitor, to ask for someone's hand

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

او از دختر من خواستگاری کرد.

He asked for my daughter's hand.

وقتی از او خواستگاری کردی چه واکنشی نشان داد؟

What reaction did she show when you proposed to her?

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت خواستگاری کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خواستگاری کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خواستگاری کردن

لغات نزدیک خواستگاری کردن

پیشنهاد بهبود معانی