فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

خیال به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فکر، تصور

فونتیک فارسی

khiyaal
اسم

imagination, thought, imagery, vision, reflection, fancy, suspicion, ideal, notion, intention, whim, supposition, opinion

اکبر کوشید آن خیال را از خود دور کند.

Akbar tried to banish that thought.

او این خیال را در سر می‌پروراند که روزی فرزند گم‌شده‌ی خود را خواهد یافت.

He was cherishing the thought that someday he would find his lost child.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

خیال ثروت و قدرت در سر داشتن

to have visions of wealth and power

شعر او خیال همه را به خود جلب کرد.

Her poem captured everyone's imagination.

وهم

فونتیک فارسی

khiyaal
اسم

illusion, delusion, apparition, phantom, phantasm, nonentity, hallucination

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

خیال عظمت

illusion of grandeur

این فکر که پول می‌تواند خوشبختی را بخرد خیالی بود که اکثر مردم در سر داشتند.

The idea that money can buy happiness is a delusion that many people hold.

تصویر

فونتیک فارسی

khiyaal
اسم

image, mind's eye

در خیالم هنوز برادرم را می‌بینم.

In my mind's eye, I can still see my brother.

تصویر غروب آفتاب در ساحل در خیالم واضح بود.

The image of the sunset at the beach was vivid in my mind's eye.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خیال

  1. مترادف:
    توهم گمان وهم
  1. مترادف:
    پندار پنداشت تخیل
  1. مترادف:
    اندیشه تصور تفکر فکر
  1. مترادف:
    مخیله
  1. مترادف:
    نقشه
  1. مترادف:
    سودا وسواس
  1. مترادف:
    تصویر تندیس شبح
  1. مترادف:
    قصد آهنگ عزم تصمیم

ارجاع به لغت خیال

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خیال» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خیال

لغات نزدیک خیال

پیشنهاد بهبود معانی