to soak, to steep, to drench, to marinate
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
من دوست دارم مرغ را در مخلوطی از روغنزیتون و آبلیمو بخیسانم.
I like to marinate chicken in a mixture of olive oil and lemon juice.
او روی گیاهان را نپوشانده بود، بنابراین طوفان آنها را خیساند.
She forgot to cover the plants, so the storm drenched them.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «خیساندن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خیساندن