دبیر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:
  • معلم
  • فونتیک فارسی

    dabir
  • اسم
    teacher (of a high school), schoolteacher, educator, instructor
    • - دبیر هنر شاگردانش را تشویق کرد که خلاقیتشان را آزادانه بروز دهند.

    • - The art instructor encouraged her students to express their creativity freely.
    • - از دبیر تاریخمان به خاطر اینکه به ما کمک کرد تا برای امتحان آماده شویم، تشکر کردیم.

    • - We thanked our history teacher for helping us prepare for the exam.
  • منشی
  • فونتیک فارسی

    dabir
  • اسم
    secretary, clerk, scribe, amanuensis
    • - دبیر تلفن را جواب داد.

    • - The secretary answered the phone.
    • - دبیر جدیدمان بسیار کارا و منظم است.

    • - Our new secretary is very efficient and organized.
  • دومین مقام در سفارتخانه
  • فونتیک فارسی

    dabir
  • اسم
    secretary (of an embassy)
    • - دبیر کل سازمان ملل

    • - United Nations General Secretary
    • - دبیر کل

    • - general secretary
    • - دبیر کل حزب کمونیست

    • - General Secretary of the Communist Party
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد دبیر

ارجاع به لغت دبیر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دبیر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/دبیر

لغات نزدیک دبیر

پیشنهاد بهبود معانی