loneliness, homesickness, gloom, glumness, annoyance, funk, depression, nostalgia, displeasure, anguish
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ناگهان برای مادرش احساس دلتنگی کرد.
She felt a sudden pang of nostalgia for her mother.
احساس دلتنگی گاهی ممکن است اذیتکننده باشد.
The feeling of loneliness can be overwhelming at times.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «دلتنگی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دلتنگی