زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

دمیدن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم فعل متعدی
فونتیک فارسی / damidan /

to blow, to breathe (upon or into), to blast, to puff, to fan

فوت کردن، وزیدن

هوای سرد در زمستان از سمت شمال می‌دمد.

Cold air blows in from the north during winter.

آفتاب به صبح سرد گرما می‌دمد.

Sunshine breathes warmth into the cold morning.

فعل لازم فعل متعدی
فونتیک فارسی / damidan /

to rise, to dawn

طلوع کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

افق با نور طلایی دمید.

Dawned the horizon with golden light.

آن‌ها بادبان‌های قایق را وقتی خورشید شروع به دمیدن می‌کند بالا می‌برند.

They rise the sails of the boat as the sun begins to rise.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد دمیدن

  1. مترادف:
    برآمدن سرزدن طلوع
  1. مترادف:
    وزیدن
  1. مترادف:
    رستن روییدن
  1. مترادف:
    باد کردن فوت کردن

ارجاع به لغت دمیدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دمیدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دمیدن

لغات نزدیک دمیدن

پیشنهاد بهبود معانی