dawn, rise, rising, the appearance on the horizon of a star or planet, ascent
این ستاره طلوع غروبگاهی دارد.
The star has an acronychal rising.
ساعت زنگدار قبل از طلوع آفتاب او را بیدار کرد.
The alarm clock woke him up before sunrise.
مجازی appearance, arrival, advent, emergence, debut, shining
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
طلوع تکنولوژی جدید شیوهی زندگی کردنمان را متحول کرده است.
The emergence of new technology has revolutionized the way we live.
طلوع ناگهانی
the sudden emergence
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «طلوع» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/طلوع