آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

برآمدن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / baraamadan /

to rise, to come up, to emerge

to rise

to come up

to emerge

درآمدن، طلوع کردن

خورشید از افق شروع به برآمدن کرد.

The sun began to rise over the horizon.

پس‌از طوفان، رنگین‌کمانی در آسمان شروع به برآمدن کرد.

After the storm, a rainbow started to emerge in the sky.

فعل لازم
فونتیک فارسی / baraamadan /

to be able to, to cope, to be inferred, to be accomplished, to elapse

to be able to

to cope

to be inferred

to be accomplished

to elapse

توانستن، انجام شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

با کمک، امیدوارم بتوانم از پس استرسم برآیم.

With support, I hope to be able to manage my stress.

آن‌ها باید یاد بگیرند که از پس تغییرات غیرمنتظره بربیایند.

They must learn to cope with unexpected changes.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد برآمدن

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
متضاد:

ارجاع به لغت برآمدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «برآمدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/برآمدن

لغات نزدیک برآمدن

پیشنهاد بهبود معانی