آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

راهنمایی به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / raahnamaayi /

leading, guidance, direction, directing, be leadership, advisement, steerage, counsel, tip, cue, pointer, hint, lead, wrinkle

leading

guidance

direction

directing

be leadership

advisement

steerage

counsel

tip

cue

pointer

hint

lead

wrinkle

ارشاد

راهنمایی شغلی

careers guidance

از راهنمایی شما درباره‌ی نوشتن آن یادداشت متشکرم.

Thank you for the wrinkle about writing that note.

اسم
فونتیک فارسی / raahnamaayi /

traffic control, directing traffic

traffic control

directing traffic

اداره‌ی راهنمایی‌ورانندگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

راهنمایی مؤثر می‌تواند تصادفات را در جاده‌های شلوغ به حداقل برساند.

Effective traffic control can minimize accidents on busy roads.

راهنمایی در زمان رویدادهای بزرگ برای جلوگیری از ترافیک ضروری است.

Traffic control is essential during major events to prevent congestion.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد راهنمایی

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

ارجاع به لغت راهنمایی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «راهنمایی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/راهنمایی

لغات نزدیک راهنمایی

پیشنهاد بهبود معانی