فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

راهنمایی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

ارشاد

فونتیک فارسی

raahnamaayi
اسم
leading, guidance, direction, directing, be leadership, advisement, steerage, counsel, tip, cue, pointer, hint, lead, wrinkle

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

- راهنمایی شغلی

- careers guidance

- از راهنمایی شما درباره‌ی نوشتن آن یادداشت متشکرم.

- Thank you for the wrinkle about writing that note.
اداره‌ی راهنمایی‌ورانندگی

فونتیک فارسی

raahnamaayi
اسم
traffic control, directing traffic

- راهنمایی مؤثر می‌تواند تصادفات را در جاده‌های شلوغ به حداقل برساند.

- Effective traffic control can minimize accidents on busy roads.

- راهنمایی در زمان رویدادهای بزرگ برای جلوگیری از ترافیک ضروری است.

- Traffic control is essential during major events to prevent congestion.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد راهنمایی

  1. مترادف:
    ارشاد رهنمونی هدایت

ارجاع به لغت راهنمایی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «راهنمایی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/راهنمایی

لغات نزدیک راهنمایی

پیشنهاد بهبود معانی