همچنین در حالت جمع میتوان از رییسان، رؤسا و رییسها استفاده کرد.
chief, head, director, manager, president, chairman, principal, superintendent, administrator, master, boss, prexy
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او را بهعنوان رییس هیئت نمایندگان ایران برگزیدند.
He was chosen as the head of the Iranian representation.
رییسم مرا احضار کرد.
I was summoned by my boss.
کلمهی «رییس» در زبان انگلیسی معادل Boss یا در برخی موقعیتها Manager است. این واژه به فردی اطلاق میشود که مسئولیت هدایت، نظارت و تصمیمگیری در یک مجموعه، تیم یا سازمان را برعهده دارد. رییس معمولاً کسی است که قدرت اجرایی دارد و نقش او در موفقیت یا شکست یک مجموعه بسیار حیاتی است.
در محیط کار، رییس کسی است که اهداف کلی را مشخص میکند، منابع را مدیریت میکند، و بین اعضای تیم هماهنگی ایجاد مینماید. اما نقش یک رییس خوب فراتر از دستور دادن است. یک رییس مؤثر باید توانایی گوش دادن، تصمیمگیری عادلانه، ایجاد انگیزه در کارکنان و هدایت مجموعه به سوی رشد را داشته باشد. به همین دلیل، بسیاری از افراد میان "رییس بودن" و "رهبر بودن" تفاوت قائلاند؛ چراکه یک رهبر الهامبخش و حمایتگر است، نه صرفاً فرماندهنده.
از منظر فرهنگی و اجتماعی، تصویر رییس در ذهن مردم متنوع است. در برخی موارد، رییس به عنوان فردی مقتدر، جدی و حتی ترسناک تصور میشود، در حالی که در فرهنگهای مدرنتر، رییسها بیشتر به عنوان حامیان رشد و یادگیری شناخته میشوند. در فیلمها و سریالها نیز گاه رییس به صورت فردی خشک و سختگیر و گاه به شکل انسانی دلسوز و راهنما نمایش داده میشود.
در روانشناسی سازمانی، سبک مدیریت رییس میتواند به شدت بر رضایت شغلی، بهرهوری و سلامت روان کارکنان تأثیر بگذارد. رئیسی که به کارکنان خود اعتماد دارد، فضا را برای خلاقیت باز میگذارد و بازخورد سازنده ارائه میدهد، محیطی امن و مثبت ایجاد میکند. در مقابل، رئیسی که کنترلگر، بیتوجه یا ناعادل است، میتواند باعث تنش، فرسودگی و ترک شغل شود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «رییس» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رییس