با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

رییس به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • مدیر
  • فونتیک فارسی

    rayis
  • اسم
    chief, head, director, manager, president, chairman, principal, superintendent, administrator, master, boss
    • - او را به‌ عنوان رییس هیئت نمایندگان ایران برگزیدند.

    • - He was chosen as the head of the Iranian representation.
    • - رییسم مرا احضار کرد.

    • - I was summoned by my boss.
  • امریکا - عامیانه
  • prexy
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد رییس

ارجاع به لغت رییس

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «رییس» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/رییس

پیشنهاد بهبود معانی