کالبدشناسی foreleg, calf, shank
foreleg
calf
shank
هافبک بازی را بهدلیل مصدومیت از ناحیهی ساق از دست میدهد.
Winger misses the match with a calf injury.
عضلات ساق جلویی در این نژاد سگ قوی هستند.
The foreleg muscles are strong in this breed of dog.
leg, side, line
leg
side
line
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
لطفاً ساق جعبه را برای آدرس بررسی کن.
Please check the side of the box for the address.
هر ساق چندضلعی باید دقیقاً اندازهگیری شود.
Each line of the polygon must be measured precisely.
stem, stalk, trunk, pedicle, petiole, peduncle
stem
stalk
trunk
pedicle
petiole
peduncle
رز ساق سبز و بلندی دارد.
The rose has a long green stem.
ساق وزن برگها را تحمل میکند.
The stalk supports the weight of the leaves.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ساق» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ساق