فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

سرپرستی کردن به انگلیسی

معنی‌ها

معادل انگلیسی لغت:

direct, execute, father, head, overlook, oversee, preside, superintend, supervise

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

minister

مجازی engineer

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سرپرستی کردن

  1. مترادف:
    نظارت کردن اداره کردن
  1. مترادف:
    کفالت کردن

ارجاع به لغت سرپرستی کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرپرستی کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سرپرستی کردن

لغات نزدیک سرپرستی کردن

پیشنهاد بهبود معانی