فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

سفارت به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • شغل سفیر
  • فونتیک فارسی

    sefaarat
  • اسم
    embassage, ambassador's rank or position or term of office
    • - سفارت در کشور خارجی مملو از چالش و موفقیت بود.

    • - The ambassador's term in the foreign country was filled with challenges and successes.
    • - سفارت او در برلین ده سال ادامه داشت.

    • - His term as ambassador to Berlin lasted ten years.
  • ساختمان سفارت
  • فونتیک فارسی

    sefaarat
  • اسم
    legation, embassy
    • - یادداشت سیاسی سفارت ایتالیا

    • - a diplomatic note from the Italian Embassy
    • - بخش بازرگانی سفارت فرانسه

    • - the commercial section of the French Embassy
    • - آنان کوشیدند بسته شدن سفارت را کم‌اهمیت جلوه دهند.

    • - They tried to downplay the importance of the embassy's closing.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد سفارت

ارجاع به لغت سفارت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سفارت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سفارت

لغات نزدیک سفارت

پیشنهاد بهبود معانی