غذا و آشپزی soup
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
حسین کاسهی خود را پر از سوپ کرد.
Hossein filled his bowl with soup.
به بیماران چیزی جز سوپ بیمزه و آبکی نمیدادند.
The patients were given nothing but bland, watery soup.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سوپ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سوپ