آیکن بنر

طولانی‌ترین خسوف قرن در ۱۶ شهریور، خسوف به انگلیسی چی می‌شه؟

ماه‌گرفتگی به انگلیسی (۱۶ شهریور)

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

سگی به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / sagi /

doggishness, currishness

doggishness

currishness

سگ بودن

سگی در رفتار اغلب به از بین رفتن دوستی‌ها منجر می‌شود.

Currishness in behavior often leads to broken friendships.

سگی او در پروژه باعث کسب احترام همکارانش شد.

His doggishness in the project earned him the respect of his colleagues.

صفت
فونتیک فارسی / sagi /

doggy, canine, currish, cynical, doggone, doggoned

doggy

canine

currish

cynical

doggone

doggoned

مانند سگ، لعنتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

او در فصل بارانی بوت‌های سگی پوشید.

He wore doggy boots during the rainy season.

رفتار سگی حیوان نشان‌دهنده‌ی وفاداری آن بود.

The canine behavior of the animal showed its loyalty.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سگی

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
مترادف:
مترادف:
مترادف:
مربوط به سگ
مترادف:
درخور سگ

ارجاع به لغت سگی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سگی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سگی

لغات نزدیک سگی

پیشنهاد بهبود معانی