غذا و آشپزی گیاهشناسی apple, pippin
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
درختان سیب غرق در شکوفه بودند.
Apple trees were drowned in blossoms.
مامانبزرگم همیشه توی آشپزخونهاش پای سیب درست میکنه.
My granny is always baking apple pies in her kitchen.
سیب را پوست بکن و ریزریز بکن.
Peel the apple and chop it.
به هر کدام از ما دو سیب داد.
She gave us two apples each.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سیب» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سیب