to become, to get, to grow, to happen, to go, to come
او پساز اتمام تحصیلاتش، پزشک خواهد شد.
She will become a doctor after she finishes her studies.
آنها در نواختن پیانو بهتر شدهاند.
They have gotten better at playing the piano.
to take place, to happen, to appear, to loom, to come into view
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
جلسه هفتهی آینده برگزار خواهد شد.
The meeting will take place next week.
این رویداد در سالن اصلی برگزار خواهد شد.
The event will appear in the main hall.
عامیانه to suit, to fit
این لباس به او کاملاً میشد.
The dress suit her perfectly.
سیاست جدید بهخوبی با ارزشهای شرکت ما میشود.
The new policy fits well with our company's values.
عامیانه to be possible, to be feasible
با منابع مناسب، میشود بتوانیم به اهداف خود برسیم.
With the right resources, it could be possible to achieve our goals.
آنها معتقدند که میشود هزینهها را بهطور قابل توجهی کاهش دهند.
They believe it will be feasible to reduce costs significantly.
a combining form or auxiliary verb (meaning: become, be, get)
(در مورد اسباب و ماشینآلات) خراب شدن
to go blooey
جنب شدن
to have a wet dream
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «شدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شدن