آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۴

    رفتن به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / raftan /

    to go, to exit, to leave, to depart, to betake

    to go

    to exit

    to leave

    to depart

    to betake

    عزیمت کردن

    به سفر رفتن، در سفر بودن

    go on a journey

    یادت نرود ساعتت را قبل‌از رفتن ببندی.

    Don’t forget to wear your watch before we leave.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    صاحب‌خانه شروع کرد به دهان‌دره کردن و ما فهمیدیم که هنگام رفتن است.

    The host started yawning, so that was our cue to leave.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / raftan /

    to look like, to take after, to resemble, to bear resemblance to

    to look like

    to take after

    to resemble

    to bear resemblance to

    شبیه‌ بودن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    او وقتی لبخند می‌زند به مادرش می‌رود.

    She looks like her mother when she smiles.

    او از نظر ظاهر و رفتار به مادرش رفته است.

    She resembles her mother in both appearance and mannerisms.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / raftan /

    to be about, to be on the verge of, to be at the point of

    to be about

    to be on the verge of

    to be at the point of

    قصد انجام کاری را داشتن

    کودکان درحال رفتن به رختخواب هستند.

    The children are about to go to bed.

    او بعد از تماشای فیلم غمگین به گریه رفت.

    She was on the verge of tears after watching the sad movie.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / raftan /

    to happen, to take place, to come to pass, to occur

    to happen

    to take place

    to come to pass

    to occur

    روی دادن

    خواهیم دید که در طول جلسه چه می‌رود.

    We will see what happens during the meeting.

    رمز و رازها معمولاً در سکوت شب اتفاق می‌رود.

    Mysteries often occur in the quiet of the night.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / raftan /

    to be disconnected, to be cut off

    to be disconnected

    to be cut off

    قطع شدن

    در طول طوفان، ممکن است برق به‌طور غیرمنتظره برود.

    During the storm, the power may be cut off unexpectedly.

    در طول طوفان، اینترنت ممکن است برود.

    During the storm, the internet may be disconnected.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / raftan /

    to be lost, to be gone, to vanish

    to be lost

    to be gone

    to vanish

    از دست دادن

    می‌گساری زیاد موجب از دست رفتن کارش شد.

    Too much drinking lost him his job.

    دستورات پادشاه بی‌رحم منجر به از دست رفتن جان افراد بی‌گناه شد.

    The brutal king's orders led to countless innocent lives being lost.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / raftan /

    to be worn off, to wear away, to be abraded, to fray, to frazzle, to wear out

    to be worn off

    to wear away

    to be abraded

    to fray

    to frazzle

    to wear out

    ساییده شدن

    با گذشت زمان، رنگ دیوارها شروع به رفتن کرد.

    As time passed, the paint on the walls started to be worn off.

    رنگ روی نرده‌ی قدیمی اگر به‌طور منظم دوباره رنگ نشود، می‌رود.

    The paint on the old fence will wear away if it isn't repainted regularly.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / raftan /

    to fade, to become discolored

    to fade

    to become discolored

    رنگ پریدن

    رنگ دیوارها پس‌از سال‌ها رطوبت شروع به رفتن کرد.

    The paint on the walls began to become discolored after years of humidity.

    با ورود مه، چشم‌انداز از دید رفت.

    As the fog rolled in, the landscape started to fade from view.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / raftan /

    to pass away, to died

    to pass away

    to died

    مردن

    او دل‌شکسته شد وقتی بهترین دوستش ناگهان رفت.

    She was heartbroken when her best friend passed away suddenly.

    آخرین بازمانده از این سفر سال گذشته رفت.

    The last survivor of the expedition died last year.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / raftan /

    to pass, to become wasted

    to pass

    to become wasted

    گذشتن

    با غروب خورشید، روز به‌آرامی رفت.

    As the sun began to set, the day passed peacefully.

    اگر اقدام نکنیم، پتانسیل ما خواهد رفت.

    If we don’t take action, our potential will become wasted.

    فونتیک فارسی / raftan /

    auxiliary verbs implying: performance of task or doing

    auxiliary verbs implying: performance of task or doing

    (فعل کمکی) انجام دادن

    آب رفتن

    to shrink

    بر باد رفتن

    to go with the wind

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / roftan /

    to clean, to sweep, to broom, to whisk, to vacuum

    to clean

    to sweep

    to broom

    to whisk

    to vacuum

    جارو کردن

    او بعداز اتمام کارش میزش را رفت.

    She cleaned her desk after finishing her work.

    او فردا، برگ‌ها را از ایوان خواهد رفت.

    He will sweep the leaves off the porch tomorrow.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد رفتن

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    جارو کردن روبیدن روفتن
    مترادف:
    حرکت کردن ذهاب عازم شدن کوچ کردن نقل مکان کردن
    متضاد:
    آمدن ایاب
    مترادف:
    سپری شدن گذشتن
    مترادف:
    شباهت داشتن شبیه بودن

    سوال‌های رایج رفتن

    رفتن به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه «رفتن» به انگلیسی to go است و یکی از افعال پرکاربرد در زبان فارسی است که برای بیان حرکت از یک مکان به مکان دیگر یا تغییر موقعیت استفاده می‌شود. این فعل به‌طور گسترده در جملات مختلف برای توصیف اعمالی همچون سفر، ترک مکان، تغییر مکان یا حتی انتقال معنایی به‌کار می‌رود.

    «رفتن» می‌تواند به شکل‌های مختلفی با توجه به زمان و حالت در جملات ظاهر شود و برای بیان زمان گذشته، حال یا آینده تغییر شکل دهد.

    «رفتن» در زبان فارسی به‌عنوان یکی از افعال اصلی در مکالمات روزمره به‌کار می‌رود. به‌عنوان مثال، زمانی که کسی می‌گوید «من به مدرسه می‌روم»، از فعل «رفتن» برای نشان دادن حرکت به مکان دیگر استفاده کرده است. این فعل می‌تواند با بسیاری از کلمات دیگر ترکیب شود تا معانی مختلفی به‌وجود آورد؛ مانند «رفتن به خرید»، «رفتن به سینما» یا «رفتن به سفر»، که هرکدام به نوع خاصی از حرکت یا اقدام اشاره دارند.

    از نظر معنایی، «رفتن» هم‌چنین می‌تواند جنبه‌های فلسفی و استعاری داشته باشد. در برخی متون ادبی و شعری، این فعل برای بیان حرکت در زندگی یا تغییرات درونی به کار می‌رود. برای مثال، در اشعار فارسی، «رفتن» ممکن است به معنای رفتن از دنیا یا حرکت به سوی یک هدف معنوی یا روانی باشد. همچنین این واژه در ترکیب‌های مختلفی مثل «رفتن به راه»، «رفتن از دست» یا «رفتن به آسمان» به کار می‌رود که هرکدام بار معنایی خاص خود را دارند.

    در فرهنگ و آداب اجتماعی نیز، «رفتن» به‌عنوان یک فعل در موقعیت‌های مختلف از جمله رفتن به مهمانی، مراسم، یا حتی انجام کارهای روزانه هم استفاده می‌شود. این فعل به‌طور کلی از اجزای ضروری زبان فارسی است که بدون آن بسیاری از جملات بی‌معنا می‌شوند و امکان برقراری ارتباط روان و مؤثر دشوار خواهد بود.

    ارجاع به لغت رفتن

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «رفتن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رفتن

    لغات نزدیک رفتن

    • - رفتگی پیدا کردن
    • - رفتگی در اثر مالش
    • - رفتن
    • - رفتن آزادانه
    • - رفتن از یاد
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.