آخرین به‌روزرسانی:

رفتن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / raftan /

to go, to exit, to leave, to depart, to betake

عزیمت کردن

به سفر رفتن، در سفر بودن

go on a journey

یادت نرود ساعتت را قبل‌از رفتن ببندی.

Don’t forget to wear your watch before we leave.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

صاحب‌خانه شروع کرد به دهان‌دره کردن و ما فهمیدیم که هنگام رفتن است.

The host started yawning, so that was our cue to leave.

فعل لازم
فونتیک فارسی / raftan /

to look like, to take after, to resemble, to bear resemblance to

شبیه‌ بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

او وقتی لبخند می‌زند به مادرش می‌رود.

She looks like her mother when she smiles.

او از نظر ظاهر و رفتار به مادرش رفته است.

She resembles her mother in both appearance and mannerisms.

فعل لازم
فونتیک فارسی / raftan /

to be about, to be on the verge of, to be at the point of

قصد انجام کاری را داشتن

کودکان درحال رفتن به رختخواب هستند.

The children are about to go to bed.

او بعد از تماشای فیلم غمگین به گریه رفت.

She was on the verge of tears after watching the sad movie.

فعل لازم
فونتیک فارسی / raftan /

to happen, to take place, to come to pass, to occur

روی دادن

خواهیم دید که در طول جلسه چه می‌رود.

We will see what happens during the meeting.

رمز و رازها معمولاً در سکوت شب اتفاق می‌رود.

Mysteries often occur in the quiet of the night.

فعل لازم
فونتیک فارسی / raftan /

to be disconnected, to be cut off

قطع شدن

در طول طوفان، ممکن است برق به‌طور غیرمنتظره برود.

During the storm, the power may be cut off unexpectedly.

در طول طوفان، اینترنت ممکن است برود.

During the storm, the internet may be disconnected.

فعل لازم
فونتیک فارسی / raftan /

to be lost, to be gone, to vanish

از دست دادن

می‌گساری زیاد موجب از دست رفتن کارش شد.

Too much drinking lost him his job.

دستورات پادشاه بی‌رحم منجر به از دست رفتن جان افراد بی‌گناه شد.

The brutal king's orders led to countless innocent lives being lost.

فعل لازم
فونتیک فارسی / raftan /

to be worn off, to wear away, to be abraded, to fray, to frazzle, to wear out

ساییده شدن

با گذشت زمان، رنگ دیوارها شروع به رفتن کرد.

As time passed, the paint on the walls started to be worn off.

رنگ روی نرده‌ی قدیمی اگر به‌طور منظم دوباره رنگ نشود، می‌رود.

The paint on the old fence will wear away if it isn't repainted regularly.

فعل لازم
فونتیک فارسی / raftan /

to fade, to become discolored

رنگ پریدن

رنگ دیوارها پس‌از سال‌ها رطوبت شروع به رفتن کرد.

The paint on the walls began to become discolored after years of humidity.

با ورود مه، چشم‌انداز از دید رفت.

As the fog rolled in, the landscape started to fade from view.

فعل لازم
فونتیک فارسی / raftan /

to pass away, to died

مردن

او دل‌شکسته شد وقتی بهترین دوستش ناگهان رفت.

She was heartbroken when her best friend passed away suddenly.

آخرین بازمانده از این سفر سال گذشته رفت.

The last survivor of the expedition died last year.

فعل لازم
فونتیک فارسی / raftan /

to pass, to become wasted

گذشتن

با غروب خورشید، روز به‌آرامی رفت.

As the sun began to set, the day passed peacefully.

اگر اقدام نکنیم، پتانسیل ما خواهد رفت.

If we don’t take action, our potential will become wasted.

فونتیک فارسی / raftan /

auxiliary verbs implying: performance of task or doing

(فعل کمکی) انجام دادن

آب رفتن

to shrink

بر باد رفتن

to go with the wind

فعل متعدی
فونتیک فارسی / roftan /

to clean, to sweep, to broom, to whisk, to vacuum

جارو کردن

او بعداز اتمام کارش میزش را رفت.

She cleaned her desk after finishing her work.

او فردا، برگ‌ها را از ایوان خواهد رفت.

He will sweep the leaves off the porch tomorrow.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد رفتن

  1. مترادف:
    جارو کردن روبیدن روفتن
  1. مترادف:
    حرکت کردن ذهاب عازم‌شدن کوچ کردن نقل‌مکان کردن
    متضاد:
    آمدن ایاب
  1. مترادف:
    سپری‌شدن گذشتن
  1. مترادف:
    شباهت‌داشتن شبیه‌بودن

سوال‌های رایج رفتن

رفتن به انگلیسی چی می‌شه؟

کلمه «رفتن» به انگلیسی to go است و یکی از افعال پرکاربرد در زبان فارسی است که برای بیان حرکت از یک مکان به مکان دیگر یا تغییر موقعیت استفاده می‌شود. این فعل به‌طور گسترده در جملات مختلف برای توصیف اعمالی همچون سفر، ترک مکان، تغییر مکان یا حتی انتقال معنایی به‌کار می‌رود.

«رفتن» می‌تواند به شکل‌های مختلفی با توجه به زمان و حالت در جملات ظاهر شود و برای بیان زمان گذشته، حال یا آینده تغییر شکل دهد.

«رفتن» در زبان فارسی به‌عنوان یکی از افعال اصلی در مکالمات روزمره به‌کار می‌رود. به‌عنوان مثال، زمانی که کسی می‌گوید «من به مدرسه می‌روم»، از فعل «رفتن» برای نشان دادن حرکت به مکان دیگر استفاده کرده است. این فعل می‌تواند با بسیاری از کلمات دیگر ترکیب شود تا معانی مختلفی به‌وجود آورد؛ مانند «رفتن به خرید»، «رفتن به سینما» یا «رفتن به سفر»، که هرکدام به نوع خاصی از حرکت یا اقدام اشاره دارند.

از نظر معنایی، «رفتن» هم‌چنین می‌تواند جنبه‌های فلسفی و استعاری داشته باشد. در برخی متون ادبی و شعری، این فعل برای بیان حرکت در زندگی یا تغییرات درونی به کار می‌رود. برای مثال، در اشعار فارسی، «رفتن» ممکن است به معنای رفتن از دنیا یا حرکت به سوی یک هدف معنوی یا روانی باشد. همچنین این واژه در ترکیب‌های مختلفی مثل «رفتن به راه»، «رفتن از دست» یا «رفتن به آسمان» به کار می‌رود که هرکدام بار معنایی خاص خود را دارند.

در فرهنگ و آداب اجتماعی نیز، «رفتن» به‌عنوان یک فعل در موقعیت‌های مختلف از جمله رفتن به مهمانی، مراسم، یا حتی انجام کارهای روزانه هم استفاده می‌شود. این فعل به‌طور کلی از اجزای ضروری زبان فارسی است که بدون آن بسیاری از جملات بی‌معنا می‌شوند و امکان برقراری ارتباط روان و مؤثر دشوار خواهد بود.

ارجاع به لغت رفتن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «رفتن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رفتن

لغات نزدیک رفتن

پیشنهاد بهبود معانی