با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

عروسک به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • نوعی اسباب بازی به شکل انسان یا حیوان
  • فونتیک فارسی

    aroosak
  • اسم
    doll, dolly, puppet
    • - عروسک سخنگو

    • - a talking doll
    • - او ریسمان را محکم کشید و عروسک جهش کرد.

    • - He jerked the cord and the puppet jumped.
    • - کتاب و کفش و عروسک و لباس روی هم تلمبار شده بود.

    • - Books, shoes, dolls and clothes were jumbled together.
  • (مجازی) خانم زیبا
  • فونتیک فارسی

    aroosak
  • اسم
    beautiful lady, dollbird
    • - نقاشی عروسکی را به تصویر می‌کشد

    • - The painting portrays a beautiful lady
    • - افتخار می‌کنم که عروسکی در زندگی‌ام دارم

    • - I'm proud of having a beautiful lady in my life
  • حشره‌شناسی nymph
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد عروسک

ارجاع به لغت عروسک

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «عروسک» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/عروسک

لغات نزدیک عروسک

پیشنهاد بهبود معانی