deep, profound, fathomless, deep set, bottomless, deep seated, deep rooted, implacable, in depth, heartfelt, intensive, inveterate, intense
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
زخم عمیق
a deep wound
نفس عمیق
a deep breath
بررسی عمیق غزلیات شکسپیر
an in-depth study of Shakespeare's sonnets
نتیجهی همهی آن بحثها چیزی جز اختلاف عمیق نبود.
The end of all those discussions was nothing but profound discord.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «عمیق» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/عمیق