با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

فحش به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • ناسزا، دشنام
  • فونتیک فارسی

    fohsh
  • اسم
    abuse, curse, obscenity, execration, invective, oath, swearword, cursing, profanity, obloquy, slander, defamation, asperity, imprecation, vituperation, malediction, brickbat, damn, dirty word, expletive, fulmination, cussing, cuss
    • - کسی را به باد فحش گرفتن

    • - to hail curses on someone
    • - تا دلش می‌خواست فحش داد.

    • - He cursed to his heart's content.
    • - فحش شنیدیم؛ ولی جیک نزدیم.

    • - We were cursed but we didn't peep.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد فحش

ارجاع به لغت فحش

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «فحش» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/فحش

لغات نزدیک فحش

پیشنهاد بهبود معانی